جزوه

ساخت وبلاگ

باران شدیدی می بارد . 

ساعت : ۱۰ شب .

در تاریکی و خلوت شب وارد محله قدیمی مون میشم .

 زن زباله گردی را می بینم  گوشه ناودان فرسوده مدرسه را گرفته و به زور می خواهد از جا بکند .

قیافه نسبتا جوانی دارد قبلا هم یکبار او را دیده ام .

دلم خواست دنده عقب بگیرم و کمک کنم تا ناودانی فرسوده را با هم از جا بکنیم .

یا پول ناودان را بهش بدم و بگم بی خیالش شو .

نتوانستم .

 اما قلبم به درد آمد .

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 128 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

یکی از سوالهای تکراری بانو اینه که ، نهار چی خوردی و من باید کلی فکر کنم که نهار چی خوردم  . از بس که بانو شکمو است 

وقتی گرسنه ست نصف تعریفش در خصوص غذاست و نصف دیگرش در خصوص میوه است.  

 

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 130 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

پسرم می نوازد و دخترم صدایش بلند که چرا نمی گذاری بخوابیم .

و من سرخوش از آهنگ  زیبای هوشمند عقیلی :

امشب دلم ميخواد تا فردا مي بنوشم من
زيبا ترين جامه هايم را بپوشم من
با شوق بي حد باغچه هامان را صفا دادم
امشب تا ميشد گل توي گلدونها جا دادم

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

امروز سر کار نرفتم . 

برا مادر نان خریدم . دلتنگ بود .

 گفت : زن عموت میخاد بره روستا .

ماشینشون جا نداره منم باهشون برم .

گفتم : خودم می بر مت عزیز دلم. 

بیش از ۵۰ ساله از روستا کوچ کرده ، اما این روزها تمام خاطراتش دور و بر روستاست .

هر وقت میره روستا حالش خوشتر میشه .

خانه پدری و برادرش را که می بیند همه دردهایش از یادش می رود .

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 132 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

کلیپی از آیدا و شاملو دیدم.  لذت بردم بسیار .

می‌گویند شاملو قبل از آیدا می‌خواسته خودکشی بکنه .

 بعد از آمدن آیدا می نویسد ،

" آیدا ،  فسخ عزیمت جادوانه "

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 127 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

زنگ زد و گفت نصف شب امیر حالش بد شده و   پول تو جیبشون نبوده تا بچه را ببرند دکتر . 

نشستند تو حیاط و هر سه تایی گریه کرده اند . 

میگم چرا زنگ نزدید ؟

میگه آخه چقدر  ؟

میگم مگر غریبه اید ؟

گریه امانش نمیدهد .

 خدایا تو میدانی که در قلبم چه طوفانیست .

 

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

همه جا سفید پوش شده است . خیلی ها موبایل به دست از زیبایی های امروز عکس می گرفتند .

صحنه زیبایی دیدم ، سربالایی سعیدیه ماشین ها که تو برف گیر می کردند ، دو تا رفتگر شریف با حوصله یکی یکی کمک می کردند و ماشینا رو هل می دادند . 

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 133 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00

امروز رفتیم سر خاک . برا چند تا جوان و نوجوان دختر و پسر که تو این چند ماه پیش فوت کرده بودند و تو یه قطعه دفن بودند ، مراسم یلدا گرفته بودند . 

یکیشان پسر دوستم بود . 

خداوند همه شون را قرین رحمت الهی کند .

یه تعداد پک های آماده شامل میوه و تنقلات شب عید هم تهیه دیده بودند برای شب یلدای خانواده های نیازمند .

و اما متاسفانه اکثریت جامعه به طبقه نیازمند تبدیل شده اند .

 

جزوه...
ما را در سایت جزوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : roozneveshtman بازدید : 125 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 0:00